آلمانیها زبانشان را بسیار سخت میدانند و همیشه در شگفتاند که غیرآلمانیها چگونه توانستهاند "اینقدر خوب" آلمانی یاد بگیرند. پاسخ خارجیهای جسور هم بیشتر این است که "چینی سختتر است". نیمنگاهی به ویژگیهای زبان آلمانی.
راستی آیا زبان آلمانی پیچیده است، غنی است، خوب است، خشن است یا ویژهی فلسفه است؟
این چه زبانی است که چارلی چاپلین در فیلم "دیکتاتور بزرگ" آن را به عنوان زبان هیتلر به "پارس سگان" تشبیه میکند و بورخس، سرایندهی بنام آرژانتینی، در سرودهای "صدای رودها و ندای نسیم جنگلها"یش میخواند؟
شاید هر کسی زبان مادریاش را گویاترین و زیباترین زبان بداند، ولی اگر بخواهیم از ارزیابی و سلیقه چشم بپوشیم، زبان آلمانی را چگونه باید توصیف و تشریح کرد؟
زبان آلمانی به راستی چنان قاعدهمند است که اگر کسی با دستور زبان میانهای داشته باشد، حتماً میتواند آن را با خودآموز هم یاد بگیرد.
نخست اینکه آلمانی از آن گروه زبانهایی است که تقریباً همانطور که نوشته میشود، خوانده میشود. یعنی در آلمانی نه از حرف "واو" در "خواهرخوانده" خبری هست و نه از حرکات نانوشتهی زیر و زبر.
دوم اینکه آلمانی مانند عربی از گروه زبانهای به اصطلاح اشتقاقی است؛ یعنی خودآموز با دانستن یک کلمه یا فعل، از روی دستور زبان میتواند دهها کلمهی دیگر بسازد و بفهمد. مثلا از "sitzen" به معنای نشستن، میتوان نشست، نشانده، نشیمنگاه، جای نشستن، و خلاصه تا حدود پنجاه کلمه و فعل ساخت که در فارسی برای ساختن آنها حتماً باید از پیشوند و پسوند و واژههای ترکیبی بهره گرفت.
گنجینهی واژگان
زبان آلمانی و آموزش زبان آلمانی در واژهپردازی از چنان غنایی برخوردار است که حتا کارل مارکس در جایی گفته، اگر از فیلسوفان آلمانی، زبانشان را بگیری، فلسفهشان را هم از ایشان گرفتهای.
منظور مارکس البته اشاره به مفهوم سازیهای پیچیده ی زبانی است، ولی او در عین حال به غنای زبانی که خود نیز از آن بهره میگرفته، اذعان کرده است.
همین توانمندی زبان است که آلمانی را از سویی زبان فلسفه و ادبیات و از سوی دیگر زبان علم و فن ساخته و آن را در ردهی ده زبان مهم جهان قرار داده است.
آلمانی زبان مادری حدود صد میلیون نفر در سراسر جهان است و افزون بر آلمان، اتریش، سویس، لیختناشتاین و لوکزامبورگ که آلمانی را به عنوان زبان رسمی کشورشان شناختهاند، زبان اداری اتحادیهی اروپا نیز هست.
آلمانی در چند کشور دیگر مانند بلژیک، ایتالیا فرانسه، قزاقستان، قرقیزستان و نامیبیا هم زبان اقلیتها به شمار میآید.
زبان آلمانی در سیر تاریخ
زبان آلمانی مانند فارسی، از تیرهی زبانهای هند و اروپایی است و به دورههای کهن، میانه و کنونی، تقسیم میشود.
نخستین نوشتههای باقیمانده به زبان آلمانی کهن ۱۷۰۰ سال قدمت دارند، اما نخستین کتاب آلمانی کهن که باقی مانده، واژهنامهی لاتینی−آلمانی است که در سال ۷۶۰ میلادی به نام "آبروگانس" (Abrogans) یعنی فرمانبردار نگاشته شده است. در این واژهنامه ۳۰۰۰ واژهی لاتینی به آلمانی کهن معنی شدهاند.
آلمانی و زبان آلمانی میانه حدوداً از سال ۱۰۵۰ میلادی به مدت ۳۰۰ سال زبان این سرزمین بوده و سرایندگان بنامی چون والتر فُن در فوگِلوایده (Walter von der Vogelweide) به این زبان آثار ماندگاری آفریدهاند.
با اختراع چاپ توسط یوهانس گوتنبرگ در نوشتن و در پی آن در زبان آلمانی، دگرگونی بنیادینی پدید آمد.
نقطه عطف ظهور آلمانی کنونی ترجمهی آلمانی کتاب مقدس مسیحیان از یونانی و عبری توسط مارتین لوتر بود. او در سال ۱۵۲۲ میلادی عهد جدید و سپس عهد عتیق را به آلمانیای ترجمه کرد که «از دریای شمال تا کوههای آلپ همگان بتوانند آن را بفهمند».
او لهجهها و گویشهای گوناگون را کنار گذاشت یا از هرکدام وامی گرفت و زبان نوشتاری آلمانی را پایهریزی کرد.
- ۹۴/۰۴/۱۵